English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (2288 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
transcribe U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribing U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transcribed U رونوشت برداشتن
transcribes U رونوشت برداشتن
make a copy of U رونوشت برداشتن
transcribing U رونوشت برداشتن
transcribe U رونوشت برداشتن
transcriptions U سواد برداری رونوشت
transcription U سواد برداری رونوشت
photograph U عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
photographed U عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
take off U برداشتن پرواز کردن هواپیما
photographing U عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
forborne U دست برداشتن تحمل کردن
opens U برداشتن پوشش یا باز کردن در
photographs U عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
warp U منحرف کردن تاب برداشتن
warps U منحرف کردن تاب برداشتن
opened U برداشتن پوشش یا باز کردن در
warped U منحرف کردن تاب برداشتن
split U ترک برداشتن تقسیم کردن
open U برداشتن پوشش یا باز کردن در
notate U یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
removal U از بین بردن برداشتن پیاده کردن
lops U باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lop U باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lopping U باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lopped U باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
to d. up a liquid U مایعی را باچمچه ومانندان برداشتن یا خالی کردن
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
commandeers U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
vasectomies U عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
vasectomy U عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
removing U از جا برداشتن
to run away with U برداشتن
flaw U مو برداشتن
flaws U مو برداشتن
pick up U برداشتن
removes U از جا برداشتن
to pull off U برداشتن
removes U برداشتن
moistening U نم برداشتن
includes U در برداشتن
include U در برداشتن
take up U برداشتن
take U برداشتن
remove U برداشتن
delete U برداشتن
sublate U برداشتن
to take up U برداشتن
deleting U برداشتن
deletes U برداشتن
remove U از جا برداشتن
deleted U برداشتن
ingether U برداشتن
glom U برداشتن
countertrace U برداشتن از
takes U برداشتن
to mop up U برداشتن
ingather U برداشتن
removing U برداشتن
lift U برداشتن
lifted U برداشتن
lifting U برداشتن
lifts U برداشتن
pickup U برداشتن
to pick up U برداشتن
spoons U با قاشق برداشتن
decodes U برداشتن رمز
polls U نمونه برداشتن
elided U ازاخر برداشتن
elide U ازاخر برداشتن
give up U دست برداشتن از
break step U غلط پا برداشتن
decoded U برداشتن رمز
remove slag U سرباره را برداشتن
unmasking U نقاب برداشتن از
to have one's p taken U عکس برداشتن
unmasked U نقاب برداشتن از
unmask U نقاب برداشتن از
dequeue U برداشتن اقلام یک صف
demountable U قابل برداشتن
to fly to arms U سلاح برداشتن
removing U برداشتن مهر
unmasks U نقاب برداشتن از
machine U براده برداشتن
decode U برداشتن رمز
to come at a bound <idiom> U خیز برداشتن
machines U براده برداشتن
emarginate U برداشتن حاشیه از
shuffle off U به عجله برداشتن
resign U دست برداشتن
polled U نمونه برداشتن
flaws U ترک برداشتن
removes U برداشتن مهر
list U سیاهه برداشتن
poll U نمونه برداشتن
machined U براده برداشتن
run away with U برداشتن و در رفتن
surmounted U ازمیان برداشتن
heave U خیز برداشتن
heaved U خیز برداشتن
clearance U برداشتن مانع
uncap U کلاه از سر برداشتن
uncap U سر پوش برداشتن از
unhood U سرپوش برداشتن از
unveil U حجاب برداشتن
To co away with . To remove. To eliminate . U ازمیان برداشتن
unveiled U حجاب برداشتن
unveiling U حجاب برداشتن
unveils U حجاب برداشتن
surmount U ازمیان برداشتن
step U قدم برداشتن
remove U برداشتن مهر
snap up U تند برداشتن
to break step U غلط پا برداشتن
maps U نقشه برداشتن از
map U نقشه برداشتن از
to take the photograph of U عکس برداشتن از
to take off U برداشتن بردن
warps U تاب برداشتن
to sweep away U ازمیان برداشتن
surmounts U ازمیان برداشتن
warped U تاب برداشتن
warp U تاب برداشتن
surmounting U ازمیان برداشتن
flaw U ترک برداشتن
spooning U با قاشق برداشتن
to carry arms U سلاح برداشتن
ingether U خرمن برداشتن
gait U گام برداشتن
picturize U فیلم برداشتن از
stepping U گام برداشتن
stepping U قدم برداشتن
cease U دست برداشتن
eliding U ازاخر برداشتن
step U گام برداشتن
elides U ازاخر برداشتن
desist U دست برداشتن
to d. the cloth U رومیزی را برداشتن
cracks U شکاف برداشتن
to receive a wound U زخم برداشتن
off take rudder U سکان برداشتن
feet U پاچنگال برداشتن
spooned U با قاشق برداشتن
crack U شکاف برداشتن
twists U تاب برداشتن
twisting U تاب برداشتن
spoon U با قاشق برداشتن
twist U تاب برداشتن
remove the seal from U مهر چیزی را برداشتن
pace U شیوه گام برداشتن
paced U شیوه گام برداشتن
paces U شیوه گام برداشتن
withdraws U عقب کشیدن برداشتن
cracks U شکاف برداشتن ترکیدن
withdraw U عقب کشیدن برداشتن
crack U شکاف برداشتن ترکیدن
To pluck ones eyebrows. U زیر ابرو برداشتن
to whisk away or off U تند بردن برداشتن
overcrop U زیاد حاصل برداشتن از
curled U تاب برداشتن فردادن
ingather U انباشتن خرمن برداشتن
leave alone <idiom> U دست از سر کسی برداشتن
work in U مشکلات را از میان برداشتن
untread U بعقب گام برداشتن
to take notes of U یاد داشت برداشتن از
multiplicate U چندین نسخه برداشتن از
to sel a person a pup U کلاه کسیرا برداشتن
curls U تاب برداشتن فردادن
to run away with U برداشتن ودر رفتن
fracture U مو برداشتن قطعات و وسایل
fractured U مو برداشتن قطعات و وسایل
curl U تاب برداشتن فردادن
fractures U مو برداشتن قطعات و وسایل
fracturing U مو برداشتن قطعات و وسایل
to get anything out of the way U کاری را ازمیان برداشتن
disburden U بار از دوش برداشتن
decontrol U دست از کنترل برداشتن
defuse U فیوز بمب را برداشتن
racing of motor U دور برداشتن موتور
defused U فیوز بمب را برداشتن
to lift one's hand U دست به سوگند برداشتن
to lift up one's hand U دست بدعا برداشتن
yerk U هل دادن شکاف برداشتن
to have two strings to one bow U با یک دست دو هندوانه برداشتن
defusing U فیوز بمب را برداشتن
defuses U فیوز بمب را برداشتن
racing of generator U دور برداشتن مولد
turbary U حق برداشتن خاک از زمین غیر
bone U استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
boned U استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
bones U استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
boning U استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
spread oneself too thin <idiom> U با یک دست چند هندوانه برداشتن
pick up <idiom> U برداشتن چیزی ازروی زمین
to take a step forward U گامی سوی جلو برداشتن
unburden U بار از دوش کسی برداشتن
unburdening U بار از دوش کسی برداشتن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com